طرح تمرين ترك گناه: سي روز، سي گناه!
ترك گناه ِ روز پنجم : ترک نماز از روی عمد
پیامبر اکرم «صلی الله علیه و اله»:
چیزی که مسلمان را کافر می کند، ترک عمدی نماز واجبش است. و فاصله بین ایمان و کفر، ترک نماز است.
(وسائل الشیعه، ج 3، ص 29)
ترك گناه ِ روز پنجم : ترک نماز از روی عمد
پیامبر اکرم «صلی الله علیه و اله»:
چیزی که مسلمان را کافر می کند، ترک عمدی نماز واجبش است. و فاصله بین ایمان و کفر، ترک نماز است.
(وسائل الشیعه، ج 3، ص 29)
ترك گناه روز چهارم : حق الناس
رسول خدا «صلي الله عليه وآله» :
میان بهشت و انسان هفت گردنه وجود دارد که آسان ترین آنها مرگ است. پرسیدند سخت ترین آن ها کدام است؟ فرمودند: لحظه ای است که انسان در پیشگاه خداوند بایستد و کسانی که به آن ها ظلم شده دامن ظالم را بگیرند.
ترك گناه روز سوم : تهمت
رسول اكرم«صلىاللهعليهوآله» :
أَتَدرونَ مَا الغيبَةُ؟ قالوا: اَللّهُ وَرَسولُهُ أَعلَمُ، قالَ: ذِكرُكَ أَخاكَ بِما يَكرَهُ قيلَ: أَرَأَيتَ إِن كانَ فى أَخى ما أَقولُ؟ قالَ: إِن كانَ فيهِ ما تَقولُ فَقَدِ اغتَبتُهُ وَإِن لَم يَكُن فيهِ ما تَقولُ فَقَد بَهَتَّهُ؛
آيا مىدانيد غيبت چيست؟ عرض كردند: خدا و پيامبر او بهتر مىدانند. فرمودند: اين كه از برادرت چيزى بگويى كه دوست ندارد. عرض شد: اگر آنچه مىگويم در برادرم بود چه؟ فرمودند: اگر آنچه مىگويى در او باشد، غيبتش كرده اى و اگر آنچه مىگويى در او نباشد، به او تهمت زدهاى.
(الترغيب والترهيب، ج3، ص515، ح31)
ترك گناه روز دوم: غیبت
پيامبر «صلى الله عليه و آله» :
مَنِ اغتابَ مُسلِما أَو مُسلِمَةً لَم يَقبَلِ اللّه صَلاتَهُ وَلاصيامَهُ أَربَعينَ يَوما وَلَيلَةً إِلاّ أَن يَغفِرَ لَهُ صاحِبُهُ؛
هر كس از مرد يا زن مسلمانى غيبت كند، خداوند تا چهل شبانه روز نماز و روزه او را نپذيرد مگر اين كه غيبت شونده او را ببخشد.
(بحارالأنوار، ج75، ص 258، ح53)
ترك گناه روز اول: دروغ
امام سجاد «عليه السلام»:
اِتَّقُوا الكَذِبَ الصَّغيرَ مِنهُ وَالكَبيرَ، فى كُلِّ جِدٍّ وَهَزلٍ فَإِنَّ الرَّجُلَ إِذا كَذِبَ فِى الصَّغيرِ اجتَرَأَ عَلَى الكَبيرِ؛
از دروغ كوچك و بزرگش، جدّى و شوخيش بپرهيزيد، زيرا انسان هرگاه در چيز كوچك دروغ بگويد، به گفتن دروغ بزرگ نيز جرئت پيدا مى كند.
(تحف العقول، ص 278)
3- رسم الخط حق و باطل:
از زیبایی های دیگر عاشورا، خط کشی میان حق و باطل و تبیین منطقه حضور و عمل انسان های «دد منش » و «فرشته خو» ست .
وقتی خوبی و بدی و حق و باطل به هم در آمیزد، تیرگی باطل حق را هم غبار آلود و ناپیدا و مشوه جلوه می دهد . در ظلمت آبادی این چنین، گمراهی اندیشه ها و انسان ها طبیعی است و کفر نقابدار، مسلمانان ساده لوح و سطحی نگر را به شبهه می افکند . زیبایی کار امام حسین سلام الله علیه آن بود که مشعلی روشن کرد، تا راه، روشن شود، تیرگی ها بگریزد، چهره ها در آن هوای گرگ و میش فتنه و دروغ، نمایان و باز شناسانده شود، تا دیگر فریب و نقاب، بی اثر شود . آیا این زیبا نیست؟
عاشورا یک رسم الخط بود، ترسیم روشن خطی که حق و باطل را جدا کرد و مسلمان ناب را از مسلمان نمای مدعی باز شناساند، پیروان رحمان و جنود شیطان هر کدام در یک سو به عیان دیده شدند . حق، پی برده و صریح، به نبرد باطل آمد که عیان و بی نقاب به کربلا لشکر کشیده بود و مزورانه بر طبل «یا خیل الله ارکبی » می کوبید . اگر هم اندک تردیدی در «شناخت » باقی مانده بود، خطبه های زینب در کوفه و شام، آن را زدود . این از زیبایی های بس قیمتی حادثه خونین عاشورا بود .
4- تبلور فتح ناب:
از زیبایی های دیگر عاشورا، مفهوم تازه ای از «پیروزی » است .
عده ای به غلط، پیروزی را تنها در «غلبه نظامی » می پندارند وشکست را در مظلومیت و شهادت . عاشورا نشان داد که در اوج مظلومیت هم می توان «فاتح » بود و با کشته شدن هم می توان دفتر و کتاب پیروزی را نگاشت و با خون هم ترسیم «تابلوی ظفر» میسر است . پس فاتح معرکه کربلا حسین سلام الله علیه بود و چه فتح زیبایی!
این همان «پیروزی خون بر شمشیر» است که در سخن امام راحل رحمة الله علیه هم جلوه گر شد و فرمود: «ملتی که شهادت برای او سعادت است، پیروز است . . . ما در کشته شدن و کشتن پیروزیم .» و این همان آموزش قرآنی «احدی الحسنیین » است که فرهنگ مبارزان الهی است .
کسی که به «تکلیف » عمل کرده باشد، در هر حال پیروز است، آن هم پیروزی ناب .
این دیدگاه را، هم امام حسین سلام الله علیه داشت، هم امام سجاد و هم حضرت زینب سلام الله علیهما. با این دید، همه آن حوادث تلخ، چون پیامدی به سود اسلام و حق داشت، جمیل و شیرین بود . وقتی ابراهیم بن طلحه از امام زین العابدین سلام الله علیه پرسید: «چه کسی غالب شد؟» حضرت فرمودند: آنگاه که وقت نماز فرا می رسد، اذان و اقامه بگو، خواهی فهمید که چه کسی پیروز شد!
و آیا این، در حادثه کربلا زیبا نیست؟ پیروزی، حتی در صورت کشته شدن و شهادت!
جلوه های زیبایی و نمادهای جمال در آینه کربلا بسیار است، که به برخی از آن ها اشاره می شود:
1- تجلی کمال آدم:
این که انسان تا کجا می تواند اوج بگیرد، زلال شود، خدایی گردد، فانی در خدا شود، در «میدان عمل » روشن می شود . کربلا نشان داد که سقف تعالی انسان و آستانه رفعت روحی و تصعید وجودی و ظرفیت کمال جویی و کمال یابی او تا کجاست . پرونده آن حماسه نشان داد «که تا چه حد است مقام آدمیت » . این نکته برای جویندگان ارزش ها بسی زیباست و معیار!
2- تجلی رضا به قضا:
در مقامات و مراحل عرفانی و سلوک، رسیدن به مقام «رضا» بسی دشوار و بس ارجمند است . اگر حضرت زینب سلام الله علیها، حادثه کربلا را زیبا می بیند، به خاطر بروز این شاخصه متعالی در عملکرد ولی خدا سیدالشهداست و یاران و دودمانش .
براستی که حسین بن علی سلام الله علیه در میان آنان که یکی به درد یا درمان و یکی به وصل یا هجران می اندیشند و آن را می پسندند، «آنچه را جانان پسندد» می پسندید . کربلا تجلیگاه رضای انسان به قضای خدا بود . حسین بن علی سلام الله علیه در واپسین لحظات حیات در قتلگاه چنین زمزمه می کرد: «الهی رضی بقضائک » . خواهر خویش را نیز به همین نکته توصیه کرده بود: «ارضی بقضاء الله » .
این مرحله از عرفان، یعنی خود را هیچ ندیدن و جز خدا هیچ ندیدن و در مقابل پسند خدا اصلا پسندی نداشتن . در آغاز حرکت از مکه به سوی کوفه نیز در خطبه ای فرموده بود: «رضا الله رضانا اهل البیت » ، رضا و پسند ما خاندان، همان پسند خدا است!
این مبنای جانبازی و عشق حسین است و زینب عزیز، این را زیبا می بیند و این منطق و مرام را می ستاید .