حکمت صلح و تربت غریب
حکمت صلح امام حسن« علیه السلام »
امام حسن« علیه السلام »در پاسخ به پرسش اعتراض آمیز یکی از یاران خود در مورد صلح با معاویه فرمود: ای اباسعید، آیا من پس از پدرم حجت خدای تعالی بر خلق و پیشوای ایشان نیستم؟ عرض کرد: آری. فرمود: آیا من کسی نیستم که پیامبرخدا«صلی الله علیه و آله» درباره من و برادرم فرمود: حسن و حسین هر دو امامند، چه قیام کنند و چه بنشینند؟ عرض کرد: آری.
فرمود:پس من امامم، چه قیام کنم و چه بنشینم. ای اباسعید، انگیزه صلح من با معاویه همان بود که رسول خدا «صلی الله علیه و آله»را در هنگام بازگشت از حدیبیه به مصالحه با قریش واداشت. ای اباسعید، اگر من از جانب خدای تعالی امام و پیشوای مردم باشم، به هر کاری که اقدام کنم نباید به نابخردی متهم شوم، هر چند حکمت کاری که انجام داده ام بر آنان پوشیده باشد. اگر من این کار را نمی کردم حتی یک تن از شیعیان ما در روی زمین باقی نمی ماند و همه کشته می شدند.
تربت غریب
وقتی قبر مطهّرت را آنگونه غریبانه در زیر آفتاب و باران و دستخوش ستم روزگار می نگریم، بر آن تربت غریب، آن خانه درهم شکسته تنها مانده در آفتابِ خاموش بقیع، ـ که فریادگر تمامی قرون و رسوا کننده همه ملحدان است ـ جگرهامان در شعله های حزن و خشم می لرزد و سینه هامان از آن همه غربت و خاموشی، غمگسار می شود. کیست که خاک مقدست را آنگونه بنگرد و تحمل آن همه درد و رنج را داشته باشد. آن کیست که گنجینه آرزوها و کانون محبتش را در غربت بقیع چنین به یغما رفته ببیند و دامن صبرش از دست نرود و شانه های تحملش درهم نشکند و دل دردمندش ننالد و چشم خون پالایش نگرید.